مرد نشست و باز هم عصبانی تر شد : (( چطور به خودش اجازه می دهد برای گرفتن پول از من چنین سوالی بپرسد؟))
بعد از حدود یک ساعت ، مرد آرام تر شد و فکر کرد که شاید با پسر کوچکش خیلی تند و خشن رفتار کرده است . شاید واقعا چیزی بوده که او برای خریدش به 10 دلار نیاز داشته است . به خصوص اینکه خیلی کم پیش می آید پسرک از پدرش درخواست پول کند .
مرد به سمت اتق پسر رفت و در را باز کرد.
_ خواب هستی پسرم ؟
_ نه پدر بیدارم.
_ فکر کردم شاید با تو خشن رفتار کرده ام امروز کارم سخت و طولانی بود و همه ی ناراحتی هایم را سر تو خالی کردم.
بیا ، این 10 دلاری که خواسته بودی !
پسر کوچولو نشست ، خندید و فریاد زد :(( متشکرم بابا !)) بعد دستش را زیر بالشش برد و چند اسکناس مچاله شده در آورد .
مرد وقتی دید پسرکوچولو خودش هم پول داشته است ، دوباره عصبانی شد و غرولندکنان گفت :(( با اینکه خودت پول داشتی ، چرا باز هم پول خواستی ؟))
پسر کوچولو پاسخ داد :(( برای اینکه پولم کافی نبود ، ولی الان هست .
حالا من 20 دلار دارم . می توانم یک ساعت از کار شما را بخرم تا فردا زودتر به خانه بیایید ! دوست دارم با شما شام بخورم........
 
من به نظراتتون نیازمندم !!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!
نظرات شما عزیزان:
CL 
ساعت21:05---14 ارديبهشت 1391
وایی خیلی ناز بود...
چقدر پسره ماه بوده...
وبلاگه نازی دارییی.... پاسخ:mer30000000000000
lee joon 
ساعت21:03---14 ارديبهشت 1391
vaghan matne tasirgozariiii ali bod پاسخ:خواهش میکنم !!!!!!!!!
park bom 
ساعت20:10---12 ارديبهشت 1391
سلام
خوش اومدی به گروهه C.O.K
از تیفانی یه عکس اپلود کن و بذار برام و هچنین پست اصلی رو بخون
ممنون پاسخ:خواهش میکنم !!!!!!!
|